جدول جو
جدول جو

معنی پل بموئن - جستجوی لغت در جدول جو

پل بموئن
آمادگی جفت گیری، به شدت عصبانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دل زدگی
فرهنگ گویش مازندرانی
شگفت زده شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی در پی دچار بدشانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آمدن از آن سوی رودخانه یا هر محل سخت گذر، انجام کاری دشوار
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا آمدن، به لبه آمدن، پارس کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گند آمدن، گندیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن دانه های غلات
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن، نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز
فرهنگ گویش مازندرانی
به تنگ آمدن، بی قراری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گرفتار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مستعمل شدن، ضایع شدن، درهم و برهم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
درآمدن، سر از خاک بیرون زدن، به پشتیبانی از کسی برخاستن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندان را در محوطه ای محصو گرد آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکیف آمدن، به هوش آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش آمدن موقعیت مناسب، به دست آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو آمدن، نزدیک شدن، کنار آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فوت زدن، فوت کردن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لزراندن و تکاندن ناگهانی تن، از سوی حیوانات هنگامی که بخواهند
فرهنگ گویش مازندرانی
روی دادن، رخ دادن، قاطی کردن، دیوانه شدن، جلو افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، تکان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
جوش آمدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
جان به لب رسیدن، به ستوه آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام پلی است، در مسیر راه نیاک از دهستان بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی